کد مطلب:36724 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:90
[صفحه 260] مستحقان و حتی بدون استحقاق می بخشد. و بلكه اصل خلقت، كریمانه است نه عادلانه. چرا كه به قول مولانا: «داد حق را قابلیت شرط نیست» و اگر خداوند می خواست بنابر استحقاق به اشیا وجود ببخشد، هیچ چیز موجود نمی شد چون در عدم، استحقاق نیست: قابلی گر شرط فعل حق بدی (مثنوی، دفتر پنجم، بیت 1542) در عدم ما مستحقان كی بدیم (مثنوی، دفتر ششم، بیت 2316) ما نبودیم و تقاضامان نبود (مثنوی، دفتر اول، بیت 613) همین جوادیت و كریمیت است كه گناهان و زشتیها را افزونتر نمی كند. بنای كار خداوند این نیست كه اگر كسی یك گناه كرد و یك قدم دور شد، او را دهها قدم به عقب پرتاب كند. بلكه برعكس، بنا بر این است كه اگر كسی نیم قدم به سوی خدا آمد و اندك كار نیكویی كرد، آن كار نیك را در ضرایب بالا ضرب كند و به كار او بسی بیش از آنچه مستحق است پاداش بدهد و به این شیوه حركت كند آن بنده را شتاب بیشتر ببخشد و او را زودتر به مقصد برساند. باز در دعای ابوحمزه آمده است كه: و ان الراحل الیك قریب المسافه و انك لا تحتجب عن خلقك الا ان یججهم الاعمال دونك می دانم كه راه، برای كسی كه به سوی تو سفر می كند، كوتاه است و تو از آفریدگانت پنهان نمی شوی مگر اینكه اعمال بندگانت، آنان را از تو دور كند [صفحه 261] اینها مشروط به آن است كه شخص سفر را شروع كند و آنگاه خواهد دید كه راه چقدر كوتاه و نزدیك است. و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین «بهشت را به بهانه دهند به بها ندهند». كارهای خود آدمیان بسی كمتر از آن است كه آن نعمتهای بزرگ خداوندی را نصیب ببرد: این همه گفتیم لیك اندر بسیچ بی عنایات حق و خاصان حق (مثنوی، دفتر اول، ابیات 1881 -1882) در دعاهای صحیفه ی سجادیه نیز آمده است كه امام سجاد (ع) به خداوند می گویند: یا الهی بكیت الیك حتی تسقط اشفار عینی و انتحبت حتی ینقطع صوتی (صحیفه ی سجادیه، دعای شانزدهم) اگر من به خاطر یك گناه تمام عمر خود را در گریه و انابه به سر ببرم، اگر خاكستر و آب گل آلود بخورم، اگر چندان ركوع كنم كه استخوان پشتم بشكند، به هیچ یك از این اعمال، مستحق عفو یك گناه هم نخواهم شد. برای آنكه شكستن فرمان و نادیده گرفتن حضور و نظارت خداوند آنچنان عظیم و هولناك و هراس آور بوده است كه هیچ عملی نمی تواند آن را بشوید و فروریزد.
مقوله ی جود و كرم خداوند از مقوله ی عدل باری و استحقاق موجودات جداست. خداوند عادل است یعنی به مستحقان به اندازه ی استحقاقشان می بخشد و تبعیض و ظلمی روا نمی دارد. این امر مقتضای عدل اوست، اما جود و كرم خداوند بالاتر از این است. خداوند بیش از استحقاق
هیچ معدومی به هستی نامدی
كه بر این جان و بر این آتش زدیم
لطف تو ناگفته ی ما می شنود
بی عنایات خدا هیچیم هیچ
گر ملك باشد سیاه استش ورق
صفحه 260، 261.